اشنویه شهری به قدمت بیش از ۳هزار سال
اشنویه شهری به قدمت بیش از ۳هزار سال
وجه تسمیه اشنویه
اشنویه از نظر سیاحان، مورخان، کتابها و نویسندگان مشهور
نام اشنویه از قبل از اسلام در تمامی کتابهای مدونه آمده است.
اشنویه از نظر ابنحوقل
اکراد هذبانیه در آنجا سکونت دارند ییلاقشان همین شهر است و در آنجا به چرانیدن احشام خود میپردازند و هم دارایی و اندوخته ایشان در همین جاست.
در اشنه در اوقات معینی از سال بازارهایی برای تجارت تشکیل میشود که بسیار سودمند میباشد و فروش و منابع فراوانی دارد از این شهر و حومه آن گوسفند، چارپا، عسل، بادام و گردو و مانند آنها از امتعه تجارتی را به نواحی موصل و تازهشهر، جزیره و سایر نواحی میبرند."
اشنویه از نظر حمدالله مستوفی
اشنویه شهری وسط است در میان کوهستان بر یک مرحله ارومیه افتاده، در غرب مایل قبله، هوایش خوشتر از ارومیه بوده و آبش از ارومیه که از آن جبال برمیخیزد. حاصلش غله و دیگر حبوبات و انگور بُود. مردمش بیشتر سنی شافعیمذهب هستند صدو بیست پاره دیه از توابع اوست و ضیاعش را حاصلی نیکوست. حقوق دیوانیش نوزده هزار و سیصد دینار است.
بحیرهی «چیچست» به ولایت آذربایجان که آنرا دریا شور گویند بلاد ارمیه- اشنویه – ده خوارقان و طروج و سلماس بر ساحل اوست."
اشنویه در مرات البلدان یاقوت حموی
"اشنویه بلدهای است در یکی از حدود آذربایجان، در سمت اربیل و تا ارومیه دو روز راه است تا اربیل ۵ فرسخ فاصله دارد باغات بسیار دارد و گلابی آن نهایت ممتاز و به جمیع نواحی نزدیک آن میرود.
عیبی که در این بلد است این است که خانههای آن خراب است. در سفر تبریز از این شهر گذشتم و آنرا تماشا کردم . جمعی از فضلاء به این شهر منسوبند."
اشنویه از نظر اصطخری
"مراغه و ارومیه شهرهای بزرگ در کنار رودخانه صوفی چای هستند و شهرهای میانه، داخرقان، خوی، سلماس ، مرند، تبریز، برزند، موقان، جابروان و اشنه شهرهای کوچکتری از این دو شهر هستند."
اشنویه در نوشتههای رالین سون
"اشنویه در پای کوهستانهای بزرگ کردستان قرار گرفته است و از دو سو محدود به کوههای کم ارتفاعتری است که پله پله روی هم قرار دارد بدین سان در آغوش آن کوهها اشنویه به شکل دشت کوچک و در عین حال بسیار بارآور و زیبایی خودنمایی میکند. آب گادر که از میان درهی باریک و ژرفی از کوهها سرازیر میشود. دشت را دو بخش میسازد این رود و سایر رودهایی که از همان کوهها سرازیر میشود. زمینهای سراسر ناحیه را سیراب میکند. دشت اشنویه واقع بر زمینهای نسبتاً بلند، در دامان کوهها نزدیکی منتهیالیه غربی آن سلسله قرار گرفته است و در پیرامونش در حدود چهل دهکده دیگر دیده میشود."
هنگام سفر رالین سون جمعیت اشنویه که تمامی آنها از کردان بودند از هشتصد خانوار تجاوز نمیکرد حال آنکه پیش از واگیری طاعون در این شهر چهار تا پنج هزار خانوار کُرد در این ناحیه زندگی میکردند. رالین سون مدعی است که در ۱۲۴۰ ه. شهر اشنویه تقریباً هزار خانه داشت و حال آنکه ۱۰ سال بعد تعداد خانهها به دویست خانوار کاهش یافته بود با این همه از نظر درآمد اشنویه با بناب برابری میکرد و همه ساله مبلغ چهار هزار تومان به دولت مالیات میپرداخت.
اشنویه در معجمالاعلام شرق و غرب
یکی از آثار قدمت اشنویه کنیسهی سرگیس و باخوس است؛ سرگیس و باخوس از مشهورترین شهدای امرای مسیحیان در قرن سوم میلادی هستند که از امرای بزرگ لشکر مکسیموس بودهاند. با خوس در بالیس در کنار رود فرات به قتل رسیده است و سرگیس در رضافه که یکی از محلات شهر بغداد است به قتل رسیده است."
اشنویه در حدود العالم من المشرق الی مغرب
اشنویه در بُلدان خلافت شرقی
"شهر اشنه در شمال ایران است و در روزگار ابن حوقل کردها در آن سکونت داشتهاند. در قرن چهارم هجری (دهم میلادی) از اشنه و نواحی آن گوسفندان و چارپایان را به موصل و نواحی جزیره میبردهاند. شهری پر درخت و سرسبز و خرم بوده است و دامداران گوسفندان خود را به چراگاههای آن میبردهاند."
اشنویه در قاموس الاعلام
اشنویه در دائرة المعارف تشییع
اشنویه – شهر ، جمعیت در سال ۱۳۶۵ – ۱۷۲۵۰ نفر
مرکز بخش اشنویه – شهرستان نقده – استان : آذربایجانغربی
واقع در۴۵ درجه و ۷ دقیقه طول شرقی ، ۳۷ درجه و ۳ دقیقه عرض شمال در ارتفاع ۱۵۰۰ متری در ۱۴۰ کیلومتری جنوب شرقی ارومیه ( از طریق جاده بینالمللی ارومیه-مهاباد) واقع است. ناحیه اشنویه دارای دو بخش کوهستانی و جلگهای است آب و هوای آن در بلندیها که در شمال قرار دارد سرد و کوهستانی و در جلگهای که در جنوب شهر گسترده است معتدل است.
آب این شهر از رودخانه اشنویه و چشمهسارها تأمین میگردد. اشنویه ناحیهای کشاورزی و دامداری است و از مهمترین فرآوردههای آن غلات، حبوبات، توتون، انگور ، گردو، بادام و لبنیات را میتوان برشمرد.
اشنویه سابقهی تاریخی دیرینهای دارد و پیش از آمدن آریاییها به ایران مسکن اقوامی چون لولوبیان، هوریان، آشوریان و اورارتوها بوده است. در اطراف این شهر بقایای آثار و کتیبههای بسیار قدیمی به چشم میخورد.
جغرافیانویسان مسلمان از اشنویه به نام «اشنه» یاد میکنند و زیبایی و فراخی نعمت آنرا میستایند یاقوت که خود اشنه را دیده بود از باغهای زیبای آن سخن میگوید و از گروهی «محدث» یاد میکند که از این ناحیه برخاسته بودند.
اشنویه در زلزله ۱۳۲۰ ه.ق به شدت آسیب دید و در جنگ جهانی اول شمار زیادی از سکنهی آن به دست روسهای تزاری، عثمانی و آشوریها از میان رفتند. در تقسیمات کشوری سال ۱۳۱۶ شمسی اشنویه بخش ارومیه تعیین گردید اما در مهرماه سال ۱۳۳۷ که شهرستان نقده تشکیل گردید، بخش اشنویه به این شهر داده شد...
اشنویه در برهان قاطع
اشنویه در دائرة المعارف فارسی
اشنیه – osnuye یا osna سال ۱۳۳۵ مرکز بخش دهستان اشنویه
شهرستان نقده ، استان چهارم براساس چپ رود گادر رود.
محصولش توتون، غلات، حبوبات است در منابع اسلامی نام این شهر از زمان اصطخری دیده میشود از عسل، بادام و گردو چهارپایان آن سخن میگوید که به موصل و جزیره حمل میشده است دهکدهی «سینگان» در فاصلهی ۵ کیلومتری آن واقع است اشنویه بعلت واقع شدن در ناحیه مرزی اهمیت نظامی دارد.
محصول عمدهاش توتون، غلات، لبنیات است سیگار «اشنو» منسوب به این شهر است مسیر علیای رود گادررود آنرا مشروب میکند. سکنهی این ناحیه کرد هستند اسامی آبادیهای دهستان مانند سرگیس و بیمزورته حاکی از این است که سابقاً مسیحیت در این ناحیه نفوذی داشته است و از آبادیهای آن سنگان است . گردنهی معروف کلشین در ناحیه اشنو است.
سنگان
دهستان اشنویه، بخش اشنویه، شهرستان نقده، استان چهارم در ارتفاع ۴۸۰۰ متری از سطح دریا، جنوب شرقی ارومیه. راولسنین آنرا مطابق سینخار (sinxar) مذکور در آثار بطلمیوس شمرده است ویرانههای دیر مار ابراهیم در نزدیکی سنگان که مورد احترام مسلمانان و مسیحیان است احتمالاً مشتمل بر یکی از کلیساهای قدیمی است، به قول راولسنین، ابراهیم نام اسقف اشنو است که در قرن ۱۳ قبل از میلاد میلاد میزیسته و در آنجا به خاک سپرده شده است."
اشنویه در جغرافیای نظامی ایران
در جنگ دوم با اشکانیان در قسمت اشنویه از ارتش دوم کاملاً جلوگیری نموده است و حتی توانستند بواسطه اطلاع به معابر کوهستانی ستونهای عقبه را تهدید نمایند بطوریکه رومیها ناگزیر شدند با دادن تلفات عظیم و بدون نتیجه عقبنشینی نمایند.
در جنگ بین ایران و روم در دورههای سوم کلیهی ارتش ایران در این ناحیه متمرکز شده و برای تعرض به طرف بینالنهرین تهیههای لازم را اجرا نمایند. تیمور برای تعرض به طرف ناحیه وان از این منطقه استفاده نموده است. در جنگهای قرن ۱۴ تا ۱۸ میلادی در دوران اغتشاش و بینظمی ایران ارتش روس برای تعرض به طرف عثمانی تمامی مناطق آذربایجان از جمله اشنویه را به شکل یک جبهه درجه دومی مورد توجه قرار داده است و در محورهای متعددی عملیات انجام داد. با شرح مراتب بالا ملاحظه میکنیم منطقه آذربایجان باختری یک مبدأ مناسب و مساعدی برای عملیات به طرف ناحیه باختری و خاک بینالنهرین در ادوار مختلف بوده است."
اشنویه در اولین منشور آزادی ملل- (فرمان کوروش)
"... منم کوروش شاه جهان ، شاه جهان، شاه بزرگ ، شاه نیرومند، شاه بابل و...
در سراسر چهار گوشه (جهان) از دریای زبرین تا دریای زیرین کسانی که در... مسکن داشتند تمام شاهان سرزمین باختر که در خیمهها مسکن داشتند مرا خراجی گران آوردند و در بابل برپایم بوسه زدند از ... تا شهرهای آشور و شوش و آگاره و اشنوناک و شهرهای و زیسان و مورنو تا سرزمین گویترم، شهرهای مقدس آن سوی دجله را که مدتی دراز پرستشگاههایشان دستخوش ویرانی بود تعمیر نمودم. "
اشنویه در راههای باستانی و پایتختهای قدیمی غرب ایران
... سراورال استین در سال ۱۳۱۴ از این تپه بازدید کرده و در آن اقدام به کمانهزنی نموده که طبق مطالعات و نظر او قدمت تپه طی چند طبقه سکونت به ۳۵۰۰ سال قبل از میلاد بالغ میگردد با اینکه صریحاً در اظهار نظر سراورال استین قدمت تپه دینخواه به ۳۵۰۰ قبل از میلاد تاریخگذاری شده است لیکن در ترجمه آثار وی در کتابی به نام راههای باستانی و پایتختهای قدیمی غرب ایران نوشته آقای بهمن کریمی اشاره به کشف قبری شده است که در آن دو جسد یکی به حالت نشسته دیگری به حالت خوابیده مدفون بودند در زیر سر یکی خنجری از مس و بر روی شکمش حلقهای آهنین و جلو او مقداری سفال بدست آمده است. بنا به اظهار مؤلف مذکور ( سراورال استین ) تاریخ قبر مذکور را به ۴۰۰۰ سال قبل از میلاد میرساند که با کشف آهن در آن تاریخ گذاری صحیح به نظر نمیرسد زیرا شروع عصر آهن حدود ۱۱۰۰ تا ۱۲۰۰ قبل از میلاد تاریخگذاری شده است.
اشنویه در رساله سرحدیه
محال اشنویه
طول محال از مشرق به مغرب و طول حالات دیگر از جنوب به شمال است. چنانکه اندک اشعاری شد از طرف مغرب این محالات که متصل به سرحد است، عبارت است از سلسله بزرگ کوه قندیل که مطابق میل خط سرحد از طرف جنوب شرقی به شمال غربی امتداد یافته و لیکن در این جاها قندیل اطلاق ننموده بعلت تعدد ذرات و تجدد حالات چنانکه در رشته کوههای بلند متعارف است. هر یکی از ذرات متعلقه را به اسم جداگانه از قبیل کلشین، گردنه پشت خرینه و گردنه زینی ماهی هلانه، پشت بیرام، گردنه زیناوخ، میرشهیدان ، زرینه میدان ایلی ، ریسنی کی، شکل باغی، گردنه دیلهزای، گردنهسور، گردنه ناوسیوان، کوهاسکندر، گردنه کوچک،کو، سرچشمه سلطانی تغییر مییابد.
بدیهی است که بر حسب اقتضای طبیعت همچو کوهها و شاخهها و پشتههای متعدد یمیناً و یساراً از آن منشعب و به جهات مختلفه اتفاق افتاده که به واسطه آنها چند قطعه جلگه مسطح در میان آنها پشتهها بعمل آمده که هر یک به مناسبت آب و آبادی و وسعت فضا با برخی از درهها و پشتهها محالی تعبیر نشده است. چنانچه محال اشنویه عبارت است از برخی کوهها و اراضی مسطحه است مشتمل بر دهات معموره و نزدیک به هم و اکثر دهات در جلگه مسطح آن که تقریباً شش فرسخ طولاً و روی هم دو فرسخ عرضاً میشود. واقع شده و از طرف جنوب به جبال و طلال طرف شمال لاهیجان «خانه» و از طرف مشرق به اراضی سلدوز و محال دول و از طرف شمال به پشتههای کوه رهندوله و اصل تنه زردکوه و کثرذروه دالامپر و سایر اراضی ترگور از طرف مغرب به رشته کوههای جبال سرحدیه که از سلسله کوه قندیل در این جاها بواسطه اختلاف ذرات به سیاه کوه و کلشین و گردنه پشت خرینه مشهور و گردنه سراوان و گردنه سیپالو و ذروه بیسوک و کوه کردی موسوم است محدود میباشد.
کلشین عبارت است از یکپارچه سنگ مربع مستطیلی است که قریب به دو ذرع ارتفاع و سه چارک قطر در صفحه سنگ مستطیل دیگر در قله مابین ذروه سیاهکوه و گردنه پشت خرینه مخصوصاً نصب کردهاند یک طرف سیاهکوه و کلشین که مشرف به طرف اشنویه منبع رود آلکاوه است که رو به طرف جلگه مسطح اشنویه رو به مشرق و شمال جاری است و در اواخر آن جلگه با رودخانه قادر که منبع آن ذروه سراوان و سیپالو و بیسوک و کوه گردی موسوم به سروکور است و آن مبداء جلگه اشنویه تا مقطع از وسط جلگه مزبوره رو به مشرق جاری و مسلط به دهات آنست قاتی میشود.
آبی دیگر هم که موسوم به رودخانه شهر و منبع آن درههای کوه رهندوله و بابوله واقع در اندرون ملک اشنویه و مرگور است بطرف این جلگه جاری است که از میان قصبه اشنویه و مرگور است بطرف این جلگه جاری است از میان قصبه اشنویه گذشته و سایر دهات حوالی آن را نیز آبیاری میکند. وقت طغیان آب یا عدم ضرورت آن در اواسط جلگه اشنویه قریب یک فرسخ پائینتر از شهر اشنویه به مجرای رود گادر میریزد. و کو گردی را به سبب آنکه منبع رود قادر است. سر قادر میگویند.
خزینه
عبارت است از دهکده مخروبهای که در طرف شرقی گردنه سراوان واقع شده و از ملک اشنویه محسوب است بدین مناسبت گردنه مزبوره را متوقفین اشنویه پشت حرینه نیز میگویند.
سیپالو
عبارت است از گردنهای که از طرف مغرب آن موافق تصرف امروز قریتین موله ملاله و لولانی از توابع محال سیدک عثمانی است.
پیسوک
دهات بلوک اشنویه طوایف زرزا و بعضی از رعایا متوطند از عشیرت راوند مشهور به « سورچی» که چهار ریش سفید دارند و بقول بعضی پیش از این تابعه ایران بودند و اکنون تابع رواندوز عثمانیه و قریب هزار و هفتصد خانواری میباشند.
طایفه بایزآغا که چهار تیره موسوم به نورک، مالاباش، شینل و مام سال و قریب پانصد خانوار است در شعب کوههای رهندوله و بابوله و غیره ییلاقیشی نموده و سرعلفی به حاکم اشنویه میدهند زمستان را به گرمسیر رواندوز میروند مابقی در سرحدات مرگور ییلاقمیش مینمایند. سوای اینها باز طایفه راوند مشهور به سورچی که بزرگ آنها کریمخان است و همگی از تبعه دولت ایران هستند قریب به هفتصد خانوار میباشند و در قلعه مابین اشنویه و ارومیه متوطن دارند بعضی از اینها زمستان را به گرمسیر عثمانی میروند."
اشنویه در شعر شاعران
ئهو ههموو گهنجهکه ههن وا له شنۆ
گیان فیدا بو گهلو هۆزن وهکو تۆ
پاڵی وێداوه وهپاڵیی کێوان
کووا دهژی تاوێ دڵی من بێ وان
استاد سید قادر سیادت شاعر معاصر درباره اشنویه میگوید:
گهر دهپرسی له من نیشانی شنۆ
پێت بڵێم چۆنه شاری شاری جوانی شنۆ
وهک دڵی ڕۆشنی ئهوینداران
کاتی رێ بچته جێژوانی شنۆ
ئهو دهمهی ههڵدهنیشی ئاوی ڕنوو
خۆشه سهیرانی کوێستانی شنۆ
وهک بههاری بههشته رۆژی بهڵام
زۆر له رۆژ خۆشتره شهوانی شنۆ
سهوز و پیروزه رهنگه خوار و ژوور
وهک یهکه عهرز و عاسمانی شنۆ
کومهڵێکی نهجیبو رۆشنبیر
خهڵکی ئهو شاره ساکینانی شنۆ
پڕ له زاناو ئهدیب و دانیشمهند
شهوچران بۆ دڵی گهلانی شنۆ
مهوتهنی شیخ ئهمین و ئهحمهدی کور
شاری دڵداری و عاشقانی شنۆ
بۆیه بازاری گهرمه شێعر و ئهدهب
له دڵی ساردی کێوهکانی شنۆ
ههر کهسێ دێتو ئاوری دینێ
ئهمنیش دهسته چیلهکانی شنۆ
ده خوای گهوره خۆت بیپارێزه
له بهڵای عهرز و ئاسمانی شنۆ
دڵی (سهید) لهوێ به جێماوه
رهنگه بووبێته باخهوانی شنۆ
صفحه ۸۴ – چیمن و چیا – سهید قادر سهیادهت- انتشارات صلاحالدین ایوبی – سال ۱۳۱۶ شمسی ارومیه
استاد شاعر حقیقی نیز دربارهی قدمت اشنویه مینویسد:
شنۆ پیری بهڵام شادی
نۆسهد ساڵی پێش میلادی
ئهگهر دهشڵێی شاهید بێنه
بڕۆ بهردی کێلهشین بخوێنه
ترجمه: اشنویه دارای قدمت فراوانی هستی اما همچنان شادابی، اگر برای اثبات قدمت آن شاهد میطلبی، برو سنگنبشتهی کیلهشین را بخوان.
معرفی کتیبهی کیلهشین
مرحوم نصرتالله مشکوتی در فهرست بناهای تاریخی ایشپوینی را به اورارتو نسبت میدهد. در حالی که در متن کتیبه اسمی از اورارتو برده نشده است و از شاه تاتیری سخن میگوید اگر نائیری را با نهری امروزی که منطقهای در همان حوالی کتیبه است بدانیم امپراطوری نهری به زمانهای بسیار دور میرسد.
معنی لغوی کیلهشین
جایگاه تاریخی
مشخصات فیزیکی
قسمت آشوری این سنگ در اثر تیراندازیهای مکرر افراد ناآگاه به شدت آسیب دیده است ولی خطوط آن هنوز خواناست. در قسمت پشت کتیبه که به زبان اورارتویی است ساییدگی بر روی سنگ دیده میشود.
ارتفاع این سنگ نوشته ۱۶۷ سانتیمتر است و عرض باریک آن چهل سانتیمتر است که به عنوان رشته و اتصال در مقر چهارگوش وسط پایه به ابعاد ۲۳x ۴ سانتی متر جای گرفته است ضخامت کتیبه از بالا به پایین از ۲۸ تا ۳۰ سانتی متر متغیر است . اضلاع چهارگوش پایه حدود ۱۱۲ x ۱۱۴ سانتی متر است و این سنگ بر روی یک پایه مکعب شکل گرفته است و وزن این کتیبه همراه با پایهاش ۶/۱ تن میباشد.
معرفی کیلهشین
پس از مرگ شولتز در سال ۱۸۳۸ ژنرال راولسنین کاشف معروف بیستون و آشورشناس مشهور انگلیسی قسمتی از خطوط این سنگ را رونویسی نمود و آن را در معرض مطالعه دانشمندان و علاقمندان قرار میدهد. در سال ۱۸۵۲ خانیکوف روسی و در سال ۱۸۵۸ بلاو از این سنگ قالب تهیه میکنند و در سال ۱۸۵۸ بلاو از مجموع مطالعات انجام شده مطلبی تهیه و منتشر مینماید.
در سال ۱۸۸۲ میلادی مستشرق دیگری به نام سایکه موفق به ترجمه متن اورارتوریی این کتیبه میشود. در سال ۱۸۹۰(م) دمرگان فرانسوی در جستجو و کشف راز این سنگ برمیآید. تا این تاریخ هیچگونه قالبگیری کاملی از سنگ نوشته کلاشین گرفته نشده بود در پاییز همان سال دمرگان شخصاَ به آذربایجان آمده و پس از اینکه حکومت وقت آذربایجان یکی از خوانین ایل زرزا را در اختیار وی قرار میدهد همراه با خان مزبور از دهکده هیق به طرف گردنه کلاشین حرکت میکند و پس از رسیدن به مقصد در مدت دو ساعت به طریقه اشامپاژ نسخه کاملی از تمامی جهتهای لوحه تهیه میکند.
بخشی از خطوط این لوحه که به زبان آشوری است برای اطلاع کامل از متن آن به وسیله ژاک دمرگان به پرشیل آشورشناس مشهور عرضه میگردد. پرشیل پس از زحمات فراوان موفق به ترجمه آن گردید و آن را همراه با مقدمهای در یکی از روزنامههای پاریس انتشار میدهد.
متن اصلی کتیبه کلاشین از ۴۲ سطر تشکیل شده است و از آن چنین مستفاد میگردد که ... مهر کپوسی، ایشیوینی و منوا که هر سه از پادشاهان سرزمین توشیبا بودهاند، این سنگ را به هالدیه خداوند شهر موازیر اهدا کردند.
ولایت پارسوا در غرب دریاچه ارومیه (چی چست) قرار داشت و در قرن ششم قبل از میلاد دولت جدیدی بنام هالدیه یا خالدیه ظهور کرده و ولایت پارسوا را به خود ضمیمه کرده پادشاه خالدی سنگ کلاشین را تراشیده و در گردنه کلاشین در جنوب غربی دریاچه نزدیک سرحد نصب کرده است.
ترجمه متن اورارتویی سنگ نوشته کلاشین
مشخص این رمهها را، از برابر دروازههای خدای خالدی از نابودی آنها، افسرده نمیشود به چنین آدمی، خدای خالدی مرحمت و الطاف بیکران ندارد و نسل او را از روی زمین برخواهد داشت.
هر کس این سنگنبشته را از این جا بردارد، هر کس این سنگنبشته را بشکند، هر کس به کس دیگری بگوید، برو این سنگبشته را بشکن، تمامی خدایان شهر موساسیر، خدای خالدی، خدای هوا، خدای خورشید نسلش را از روی زمین برخواهد انداخت.
«ترجمه متن اورارتویی سنگ نوشته کلاشین»
آنگاه که ایشپوینی پسر «ساردور»
شاه بزرگ، شاه قدرتمند،
شاه جهان،
شاه سرزمین «نایری»
سرور بزرگ شهر «توشیبا شهر»
و «منووا» پسر او
نزد خدای «خالدی»
به شهر «موساسیر»
به معبد بلندی
که برای خدای «خالدی»
بنا کرده بودند، آمدند،
«ایشپوینی» پسر «ساردور»
برای معبد بزرگ،
جنگ افزارهای نفیس، و
رمه های زیبا
آورده است.
«ایشپوینی» اشیاء مفرغی
و ظروف مفرغی
آورده است.
ایشپوینی
رمههای بسیار
آورده است
(که)
تمام این هدایا را
دوباره (مجددا)
(برای این معبد)
مقرر داشته است.
«ایشپوینی»
تمامی این هدایا را
در برابر دوازده «خالدی»
به خدای «خالدی»
به خاطر (دوام) زندگی خود،
ارزانی می دارد...
«ایشپوینی» بعنوان کفاره
۱۱۱۲ گاو
۹۱۲۰ ( بز فربه، و قوچ،)و
۱۲۴۸۰ بز فربه
برای وقف آورده است
هنگامیکه «ایشپوینی» پسر «ساردور»
شاه بزرگ، شاه قدرتمند،
شاه جهان،
شاه سرزمین «نایری»
سرور بزرگ شهر «توشپا شهر» در برابر «خالدی»
به نیاز، آمد
برای (جلب) مرحمت خدای «خالدی»
این...
و سپس،
او «ایشپوینی»
این حیوانات و اشیا را
در مسیر دروازه های، معبد خدای «خالدی» گذارد.
در «موساسیر» رمه های (اهدایی) را، نگهبانان رها کرده، یا در نگهداری آنها کوتاهی کرده بودند.
از برابر دروازههای (معبد) خدای «خالدی» دزدیدند و فروختند.
اینکه در اینهنگام که آنها «ایشپوینی» پسر «ساردور» و «منوا» پسر اپشیوینی
به شهر موساسیر
برای تقدس آمدند
رمه ای به خدای «خالدی»
تقدیم داشته و چنین گفتند:
آن کس که این رمه های رها شده را از جلوی دروازه «خالدی»
بدزدد، آن کس که ببیند آنها را می دزدند، و خود را در تاریکی و خفا پنهان سازد، آن کس که در مرکز شهر «موساسیر» زندگی میکند.
و میشنود شخصی (این) رمهها را، از برابر دروازههای «خالدی» دزدیده و به همراه (خود) برده است، و از نابودی آنها، ناراحت (افسرده) نمیشود، به چنین آدمی، خدای «خالدی» مرحمت ندارد، و نسل او را از روی زمین برخواهد داشت.
هر کس این کتیبه را از این جا بردارد، هر کس این کتیبه را بشکند، هر کس که به کس دیگر بگوید «برو... این کتیبه را بشکن، تمامی خدایان شهر «موساسیر» خدای «خالدی»، خدای «هوا» و خدای «خورشید» نسلش را از روی زمین، برخواهند داشت.
منابع :
۱. محمود پدرام، تمدن مهاباد، چاپ ۱۳۷۳، نشرهور
۲. عبدالحسین آذرنگ، تاریخ تمدن، هنری لوکاس، چاپ اول۱۳۷۲، کیهان
۳. یونس مروارید، مراغه، چاپ دوم ۱۳۷۱، انتشارات علمی
۴. اشنویه گنجینه آثار باستانی ، پرویز راد، روزنامه کیهان ۱۷ بهمن ۱۳۷۴
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}